معنی مرتضی حنانه

حل جدول

مرتضی حنانه

نویسنده اثر موسیقایی صبر وظفر


اثر موسیقی مرتضی حنانه

دستبند لعل، صبر و ظفر

فرهنگ معین

حنانه

(حَ نّ نِ) [ع. حنانه] (ص.) بسیار ناله کننده.

فرهنگ فارسی هوشیار

حنانه

‎ کمان، کمان بانگ آرنده، نالنده نالان (صفت) بسیار ناله کننده نوحه کننده ستون حنانه.

لغت نامه دهخدا

حنانه

حنانه. [ح َن ْ نا ن َ] (اِخ) استن حنانه، نام ستونی است که از چوب بود و حضرت رسول پشت بدان تکیه داده خطبه میخواندند و چون منبر مقرر شد و بر منبر برآمدند و خطبه خواندند، از آن ستون ناله برآمد مانند طفلی که از مادر جدا شود. (غیاث) (آنندراج):
استن حنانه از هجر رسول
ناله میزدهمچو ارباب عقول.
مولوی.
گرنبودی چشم دل حنانه را
چون بدیدی هجر آن فرزانه را.
مولوی.


مرتضی

مرتضی. [م ُ ت َ ضی ی](ص نسبی) منسوب به مرتضی.(ناظم الاطباء). رجوع به مرتضوی شود.

مرتضی. [م ُ ت َ ضا](اِخ) لقب علی بن ابی طالب است علیه السلام:
خاصه تر این گروه کز دل پاک
شیعت مرتضای کرارند.
ناصرخسرو.
زبده ٔ دور عالمی زان چو نبی و مرتضی
بحر عقول را دُری شهر علوم را دَری.
خاقانی.
مرتضی صولتامگر سوی قبر
هدیه چون مرتضی فرستادی.
خاقانی.
رجوع به علی(ابن ابی طالب) شود.

مرتضی.[م ُ ت َ ضا](اِخ)(شیخ...) رجوع به انصاری شود.

مرتضی. [م ُ ت َ ضا](اِخ)(سید...) رجوع به علم الهدی شود.

مرتضی. [م ُ ت َ ضا](ع ص) پسندیده.(غیاث اللغات، از منتخب اللغات و کنزاللغه)(مهذب الاسماء)(زمخشری). گزیده. مختار. اِرتضاه ُ؛ اختاره.(از متن اللغه). نعت مفعولی است از ارتضاء:
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی.
مولوی.
|| راضی کرده شده. خشنود شده.(فرهنگ فارسی معین). رجوع به ارتضاء شود.

مرتضی. [م ُ ت َ](ع ص) کسی که برمی گزیند و اختیار میکند و پسند می کند.(ناظم الاطباء). نعت فاعلی از ارتضاء. رجوع به ارتضاء شود. || راضی. خشنود.(ناظم الاطباء). که چیزی را اختیار کند و بدان قانع و خرسند باشد. رجوع به اقرب الموارد و نیز رجوع به ارتضاء شود.

مرتضی.[م ُ ت َ ضا](اِخ) دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر، در 4هزارگزی جنوب غربی سماله و 14هزارگزی شمال راه شوشتر به مسجد سلیمان، در منطقه کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 250 تن سکنه است. آبش از چشمه و شعبه ٔ کارون. محصولش غلات، برنج، خربزه. شغل مردمش زراعت است.(از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6).

فرهنگ عمید

حنانه

ناله‌کننده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

حنانه

مویه‌گر، نالان، نوحه‌گر

نام های ایرانی

حنانه

دخترانه، بسیار ناله کننده

معادل ابجد

مرتضی حنانه

1564

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری